Thursday, March 24, 2011

سفر من به بزرگترین دموکراسی دنیا 2

قبل اینکه وارد هند شیم باید بگم که این سفر، اولین سفر من به هند نیست، من وقتی 9 سالم بود پدرم سفیر ایران در هند شد و ما رفتیم هند تا وفتی سیزده سالم بود و از اون موقع هر دو سال یه بار یه سری به اونجا می زنم و هر دفعه چیزهای جدیدی کشف می کنم. آخرین بار تابستان سال 86 بود که همراه مادرم رفتم.ـ
خوب، وقتی وارد فرودگاه شدیم به طور ملموسی تغییر رو حس کردم، از همون جا شروع شد! در این دو سال دهلی به سرعت جلو رفته بود، در راستای زنده کردن فرهنگ هند!!! این تصویر مر بوط به مکانی هست که باید گذرنامه هامون مهر بخوره! این دستها بالای سر ما هستن و قد هر کدوم اندازه ی یه انسانه
این دست ها هر کدوم یه معنایی داره که در رقصهای سنتی هندو ها و در مجسمه خداهاشون زیاد می بینید.
سوار تاکسی شدیم و به طرف هتل رفتیم، هوا به شدت مه آلود بود، از سرما و برف شدید تهران اومده بودیم به دهلی هوا کمی خنک بود. البته برای شب، گرمای ظهر غیر قابل توصیفه!!!ـ
ساعت حدودا 5 صبح رسیدیم به هتل، این بخش واقعا خوندنیه
من: سلام، ما یه اتاق 3 نفری میخوایم
مسئول هتل: معذرت می هوام ما اتاق سه نفره نداریم
من: پس چرا تو سایتتون زدین؟
سکوت.... مسئول هتل: اتاق سه نفره داریم ولی فردا صبح حاضر میشه
من: قیمتاتون رو میشه ببینم؟
مسئول هتل: بله بفرمایید
یه کاغذ داد که روش قیمتهای اتاق ها نوشته شده بود، اتاق سه نفره رو زده بود 80 دلار!!! در حالی که اتاق دو نفره تو سایت 30 دلار بود نمی شد 3 نفره این قیمت بشه که!!!ـ
گفتم من دو سال پیش اومدم اینجا قیمتها اینطور نبود! ما نمی تونیم این پول رو بپردازیم!ـ
مسئول هتل: باشه شما 50 دلار بدین
من: نه ما نمی تونیم
مسئول هتل: 40 دلار
من مثلا به زور: باشه
قیافه بچه ها واقعا دیدن داشت! اصلا باورشون نمی شد! هنوز هند رو نشناخته بودن! :دی:دی
شب اول بهمون یه اتاق دو نفره دادن که سه نفر رو یه تخت دو نفره خوابیدیم! البته من اصلا نتونستم بخوابم!!!ـ

4 comments:

آرش رهپو said...

عالی بودددددددد.... آخرشه... از ایرانم که بدتره

مصطفی said...

به به !! چه خوب می نویسی !!!
:D
لینکت کردم
اکه دوست داشتی تو این بازی وبلاگیم شرکت کن

اسم نداریم said...
This comment has been removed by the author.
سید مجیب said...

جالب بود از این دموکراسی بزرگ دنیا